عاشقانه ترین وبلاگ پریا
آدما از آدما زود سیر میشن
پرسید که چرا دیر کرده است ؟ خداوندا ! دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها، یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن...
آدما از عشق هم دلگیر میشن
آدما رو عشقشون پا میزارن
آدما آدمو تنها میزارن
منو دیگه نمیخوای خوب میدونم
تو کتاب دلت اینو میخونم
یادته اون عشق رسوا یادته
اون همه دیوونگی ها یادته
تو میگفتی که گناه مقدسه
اولو آخر هر عشق هوسه
آدما آخ آدمای روزگار
چی میمونه از شماها یادگار
دیگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب دورو خسته شدم
نمیخوای بمونی توی این خونه
چشم تو دنبال چشمای اونه
همه ی حرفای تو یک بهونه ست
اون جهنمی که میگن این خونه ست
نکند دل دیگری اورا اسیر کرده است ؟
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است گفتم
امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است
خندید به سادگیم آینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت : خوابی سالها دیر کرده است
در ایینه به خود نگاه میکنم آه عشق او عجیب مرا پیر کرده است
راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده.........
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |