عاشقانه ترین وبلاگ پریا
تلنگر م? زند امشب کس? بر سقف ا?ن خانه تو?? باران ؟ تو ا? مهمان ناخوانده بزن باران ! تو هم زخم? بزن بر زخم ا?ن خانه .… بزن آهنگ ز?با?ت صدا? چک چک سازت م?ان کاسه ? خال? شکنجه م? کند امشب من تنها? زندان? .… تو ا? باران از ا?ن و?رانه دل بگذر ?ق?ن ب?رون ا?ن خانه هزاران دل ، هوا? عاشق? دارند... کجای زندگیمی تو ؟؟ که من میگردم و تو نیستی............. بی تو مهتاب شبی را همگان میدانند همگان شعر دو چشمان تو را میخوانند تو که از کوچه غمگین دلم میگذری تو که از راز دلم با خبری تو چرا رسم وفایت گم شد برق چشمان سیاهت گم شد با توام ای مه مهتاب شبان با تو ای زلف پریشان جهان بی تو صد خاطره ام گریان است بی تو اشکم شاعر باران است بی تو دیگر نفسم بند امد بی تو جوی دل من خشکیده ست بی تو مهتاب نهان است ز ابر ابر غم باریده ست با تو گفتم با شرم با تو گفتم از دل با تو از قصه عشقم گفتم و تو در اوج سکوت با نگاهی پر تردید و خمود گفتی از عشق حذر درتنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم... سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی….. گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی….. گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی….. او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده... پس من هم به دنبال تنهایی خویش میروم... فقط کاش میدانستم که... تا کی تنهایم... نمی خواهم بدانی در دل این خسته ی عشقت چه غوغاییست ؟ ویا من زیر آوار غمت رفتن چه خواهم شد ؟ برو زیبا .. برو تنها .. میان نامه هایت می نوشتی زندگی زیباست !!! و من هم زندگی را در تو می دیدم !!! برو استاد خوبیها .. به من درس وفا دادی , خیالی نیست . درد بی تو بودن را تحمل بهترین راه است ... ومن هم خوب فهمیدم : وفا .. یعنی .. خداحافظ ... درد دارد ! روز مرگم هر که را شیون کند از دورو برم دور کنید
وقــتـی می رود ..
و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت ...
و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت کــنی
که هــرشـب
بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می کـــرد !!
همه را مست و خراب از می انگور کنید
مرد غسال مرا سیر؛ شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |