عاشقانه ترین وبلاگ پریا
خسته ام میفهمید؟! خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن. خسته از حس غریبانه این تنهایی.بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت. پاییز و بخاطر تولدم دوس ندارم عروس تنهایی ها باش . نه عروس تن هایی که تنت را فقط ... بـَـــرای یــــک شـَـبـــــــ مــی خـواهـَــــنــــــــــد !! من او را رها کردم تا او خود را در یابد و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی اما من انقدر او را دوست دارم که او را رها میخواهم برای همیشه رها از تمامی بندهاوزنجیرها هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود چرا که من خود اینگونه خواستم و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم اما او ....... در بند خود گرفتار بود .... ای کاش از خود رها شود همانگونه که من با او از بند خود رها شدم ó چه کسی جز مادر ؟ ó رمزِ گریه هایِ کودکانه ام می داند ó بیسوادست ولی با قلبش ... óنسخه یِ جدیدِ قصه هایِ شب می خواند óتو بگو جمع شوند فرشته ها ... بی تعارف óچه فرشته ای شبیهِ مادرم می ماند؟؟ óمطمئِنَم که خدا چـرخِ فـلـک óبه صفایِ قدمِ مادرِ من می راند رَفـــت رَفـــت رَفـــت بچگی را زنده کرد کودکی شد کودکانه گریه کرد شعر قهر قهر تا قیامت را سرود آن قیامت که دمی بیشتر نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد کاش میشد بچگانه خنده کرد در فصل تگرگ عاشقت می مانم / با ریزش برگ عاشقت می مانم
خسته از منحنی بودن وتکرارشدن.
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.
بخدا خسته ام از حادثه ساعقه بودن در باد.
همه عمر دروغ،
گفته ام من به همه.
گفته ام:
باختم من همه عمر دلم را،
به سراب !!
باختم من همه عمر دلم را،
به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!
باختم من همه عمر دلم را،
به حراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!
بخدا خسته شدم،
میشود قلب مرا عفو کنید؟
و رهایم بکنید،
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟
تا دلم باز شود؟!
خسته ام درک کنید.
میروم زندگیم را بکنم،
میروم مثل شما،
پی احساس غریبم تا باز،
شاید ......!!
هرچند تبر به ریشه ام می کوبی / تا لحظه مرگ عاشقت می مانم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |